ای جوان(دکترعلی شریعتی)


 تو می‌دانی و همه می‌دانند که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من،

از آوردن برق امیدی در نگاه من،

از بر انگیختن موج شعفی در دل من عاجز است. 

تو می‌دانی و همه میدانند که

شکنجه دیدن بخاطر تو،

زندانی کشیدن بخاطر تو،

و رنج بردن بپای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است! 

از شادی توست که من در دل میخندم ،

از امید رهائی توست که برق امید در چشمان خسته‌ام می‌درخشد

و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس میکنم. 

نمی‌توانم خوب حرف بزنم،

نیروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و جمله‌های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام، 

دریاب! دریاب! 

من تو را دوست دارم.

همه زندگیم و همه روزها و همه شبهای زندگیم،

هر لحظه از زندگیم بر این دوستی شهادت میدهند،

شاهد بوده‌اند وشاهد هستند. 

آزادی تو مذهب من است، 

خوشبختی تو عشق من است، 

و آینده تو تنها آرزوی من …

 

بیان دیدگاه