سلول بی مرز(داریوش اقبالی)


غربت یه دیواره بین تو و دستام 

یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام 

غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت 

تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت 

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم 

حتی من اینجا از همسایه می ترسم 

غربت برای من مثل یه تعلیقه 

یک راه طولانی روی لب تیغه 

این حس آزادی اینجا نمیرزه

 زندون بی دیوار سلول بی مرزه 

این حس آزادی اینجا نمیرزه

 زندون بی دیوار سلول بی مرزه

 وقتی ازم دوری شب نقطه چین میشه 

دیوار این خونه دیوار چین میشه 

وقتی ازم دوری از زندگی سیرم 

دنیا رو با قلبت اندازه می گیرم

 این حس آزادی اینجا نمیرزه 

زندون بی دیوار سلول بی مرزه 

غربت یه دیواره بین تو و دستام 

یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام

 غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت 

تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت 

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم 

حتی من اینجا از همسایه می ترسم 

غربت برای من مثل یه تعلیقه 

یک راه طولانی روی لب تیغه 

این حس آزادی اینجا نمیرزه 

زندون بی دیوار سلول بی مرزه 

این حس آزادی اینجا نمیرزه 

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

 

 

 

 

 

 

مورچه(حکایت)


موری را دیدند که به زورمندی کمربسته و ملخی را ده برابر خود برداشته ،  به تعجب گفتند: این مور را ببینید که با این ناتوانی باری را به این گرانی چون می کشد؟؟

مور چون این را بشنید ، بخندید و گفت:

مردان بار را به نیروی همت و بازوی همیت میکشند ، نه به قوت تن و ضخامت بدن

مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی/بهارستان

پیری پدر



وقتي پشت سر پدرت از پله ها مي آیي پايين و مي بيني چقدر آهسته مي ره،

مي فهمي پير شده!

وقتي داره صورتش رو اصلاح مي کنه و دستش مي لرزه،

مي فهمي پير شده!

وقتي بعد غذا يه مشت دارو مي خوره،

… مي فهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نمي گه…

و وقتي مي فهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي توست،

اونجاست که آرزو میکنی ای کاش میتونستی ایهمه ایثار رو یه جوری جبران میکردی …

 

عید امد(مولانا)


بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد 

بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد 

آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد 

معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

 شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد 

شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد 

جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت 

هر چند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد 

از لذت جام تو دل ماند به دام تو 

جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد 

بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته 

بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد 

باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم 

بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد

نامه به صدراعظم المان


نامه به خانم آنگلا مركل صدر اعظم آلمان:

متن نامه توسط يكي از مسئولين بيمارستاني كه ايشان در آن بستري بوده، به بيرون منتقل شده است.

با تقديم سلام و بهترين آرزوها

تاریخ حکومتهای مستبد مملو از گزارشات جاودانه‌ای از تبعیضها و سرکوبها و جنایات و مفاسد است، بهانه‌ی فرعون و نمرود حس برتری خویش بود که خود را خدای جهان می‌دانستند و هيتلر، به بهانه‌ي برتري نژادي دنيا را به آتش كشيد و امروز شاهد تحركات مشابهي در سرزمين ايران هستيم كه در مدعيان جعلي نيابت خداوند و وكالت پيامبران تجلي يافته است.

آري، متاسفانه دخالت دادن دين در سياست ابزار‌هائي در اختيار حكام مدعي دينمداري قرار داده كه بالاترين نوع جنايات و سركوبهاي داخلي و ماجراجوئي‌هاي بين‌المللي را به بهانه‌ي اجراي دستورات خداوند مرتكب شوند، ايشان بارها اعلان كرده‌اند با تكيه بر حس برتري ديني و مذهبي، وظيفه خود مي‌دانند كه جهان را در تفكرات خود هضم كنند و توسعه‌طلبي‌هاي بين‌المللي را رسالتي خدائي و آسماني مي‌پندارند!

عاليجناب مركل،

با آنكه از سلسله‌ علماي بزرگ شيعه مي‌باشم و صاحب بزرگترين جمعيت مستقل مذهبي در ايران هستم ولي به خاطر اعتراضات علني به موارد فوق، همچنين تلاش مؤثر براي جدائي دين از سياست، اعتقاد به آزادي عقيده و بيان و طرح نظرات مسالمت‌آميز و صلح‌جويانه از اسلام، تحت انواع آزارها و زندانها بوده‌ام، و اكنون نيز زير شكنجه و در تهديد دائمي قتل به سر مي‌برم.

خانم صدر اعظم،

پيدايش «هولوكاست بشري» از سوي فرمانرواياني كه به هموطنان و هم‌مذهبان خود رحم نمي‌كنند ناممكن نخواهد بود زيرا ايشان مردمي را كه 28 سال قبل آنها را به بالاترين جايگاه در تاريخ آوردند و «ولايت مطلقه» و «امامت» به آنها بخشيدند را قربانيان روزمره و بي‌ارزش خود مي‌پندارند و تريبونهاي خود را پشت سنگر «ملت» بنا كرده‌اند و دائما پروژه‌هاي ملت‌سوز خود را به عنوان خواست ملت ايران مطرح مي‌كنند و هر انتقاد و اعتراضي را سركوب مي‌كنند، اگر جايگاه ملت كه ميزبانان واقعي ايشان بوده‌اند چنين باشد آيا مي‌توان تصور كرد جايگاه بيگانگان در منظر اينها چگونه است؟! و يقينا شخصيت‌هاي برجسته‌ي بين‌المللي كه صداي مطالبات مردم ايران را ناديده مي‌گيرند و به تباني با چنين مستبديني مشغولند از محاكمات تاريخ به اتهام همدستي با ظالم، تبرئه نخواهند شد و نامشان در صفحات تقويم ديپلماتيك به عنوان دلالان استعمار ديني و همكاران استكبار مذهبي، ثبت خواهد شد.

اي بانوي ممتاز،

شما رهبر يكي از مهمترين ستونهاي اتحاديه‌ي اروپا هستيد و ملت مهربان و آريائي شما دوران مشابهي را در زمان هيتلر تجربه كرده‌اند و اوضاع اسفناك ما در دوران «هيتلريسم ديني» را بهتر از ديگران درك مي‌كنند، فلذا به شما عارض مي‌شويم كه خيرخواهي و دلسوزي خود نسبت به مردم ايران را ابلاغ كنيد و سازمانها و شخصيتهاي تاثيرگذار جهاني را براي نجات ملت مظلوم و مجروح و محروم ايران حركت دهيد، پيش از اتمام فرصتها.

 

با تشكر فراوان ، سيد حسين كاظميني بروجردي

تهران ، زندان اوين ، در شرايط بسيار سخت روحي و جسمي

 

منبع: http://boroujerdi.eu/europa/boroujerdi-Mohakemat.htm

 

 

 

 

 

کاکل(حسین پناهی)


 

 با تو

 بی تو

 همسفر سایه خویشم وبه سوی بی سوی تو می آیم

 معلومی چون ریگ

مجهولی چون راز

معلوم دلی و مجهول چشم

من رنگ پیراهن دخترم را به گلهای یاد تو

سپرده ام

و کفشهای زنم را در راه تو از یاد برده ام

ای همه من

 کاکل زرتشت

 سایه بان مسیح

 به سردترین ها

مرا به سردترین ها برسان

 

 

مرید و شیخ


گویند مریدان شیخ همگی از برای ساختن هیکل شش تکه به باشگاه بادی بیلدینگ شدندی! 

خود شیخ چند سالی در باشگاه مشغول 

هارتل بودی. تا مریدان بدید بسیار مسرور گشت و به استقبالشان رفت . 

یکی از مریدان دختر باز خدمت شیخ عرض کرد : یا شیخ ! بر ما بگو با کدامین دستگاه کار

 کنیم تا دختران و دافان را تحت 

تاثیر قرار داده مخشان را بزنیم ؟؟؟ 

شیخ بی درنگ فرمود : ای مرید ! در میان دستگاهها هیچ دستگاهی مانند دستگاه خود 

پرداز دختران را تحت تاثیر قرار ندهد !!! 

مریدان از این حکمت دانی شیخ روانی شده آنقدر روی تردمیل دویدند تا به دیار باقی شتافت

قاضی و مجرم


یارو روبردن دادگاه قاضي بهش گفت خاك توسرت اين چهارمين بارته 

كه ميارنت اينجا يارو ميگه خاك توسرخودت كه هميشه اينجايي !!!

خط پارسی


معلوم نیست که زبان فارسی از چه هنگام بدین خط نوشته شد؛ قدیمی‌ترین نوشته‌هایی که به زبان فارسی نو یا گویش‌های بسیار نزدیک به آن وجود دارند به خطی غیر از خط فارسی نگاشته شده‌اند.

ایرانیان در سده‌های نخستین اسلامی به خط‌های مانوی و پهلوی می‌نوشتند. در همین حال ایرانیان مسلمان نظیر یزید فارسی تلاش کردند شیوه نوشتن قرآن را که به خط نبطی بود و در آن ابهامات زیادی بود بهبود بخشند. در خط سریانی حروف بدون نقطه نوشته می‌شدند و مصوت‌های کوتاه و برخی مصوت‌های بلند مانند «ا» نوشته نمی‌شد. از آن رو که قرآن به زبان عربی بود، عرب‌ها در خواندن آن مشکلی نداشتند، ولی ایرانیان نمی‌توانستند آن را بخوانند؛ ازاین‌رو ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی و خط اوستایی، نقش مهمی را در تکامل خط نوشتاری قرآن و در واقع خط عربی بازی کردند.

باور اغلب پژوهشگران این است که ایرانیان خط کنونی خود را از عرب‌ها وام گرفته‌اند، با این وجود می‌توان ادعا کرد که این خط، خطی است که ایرانیان در شکل‌گیری آن سهم عمده‌ای داشته‌اند. از آن گذشته بعدها ایرانیان براساس نیازهای زبانی خود الفبای فارسی را پدید آوردند و از سده سوم هجری به علت رواج نامه‌نگاری‌های دیوانی، کم‌کم خط‌های مانوی و پهلوی، جای خود را به الفبای فارسی دادند.

اعراب خط نداشته‌اند و خطی که از «‍حمیر» و «انبار» (استان انبار) به عربستان رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافته‌است، خط عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته می‌شده‌است. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته می‌شد، خطی که بـا آن، زبان عربی ثبت می‌گردید، به نام خط عربی مشهور گردید. خطی که امروز زبان فارسی با آن نوشته می‌شود و یا در هند و پاکستان متداول و مرسوم است و در سابق در کشور عثمانی نیز رواج داشته‌است، خط عربی نیست؛ بلکه این خط که از «انبار» به نجد عربستان رفته یکی از خطوط متداول ایرانی بوده که بـا تحولاتی برای نوشتن زبان عربی به کار رفته‌است.

الفبای فارسی در آغاز به صورت ابجد مردف بوده‌است و بسیاری از خطهای دیگر، از جمله خط لاتین هم که برآمده و برگرفته از خطوط کهن سامی هستند، هنوز بر همان ردیف «ابجد» و «هوز» استوارند. تغییر شکل الفبای فارسی به صورت کنونی، پس از آن روی داد که شعوبیه ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبا، کوشیدند حروف همسان از نظر صورت و ردیف صوتی را در کنار هم قرار دادند تا برای نوآموزان، فراگیری آن آسان باشد و نامش را الفبای «پیرآموز» گذاشتند.

زبان فارسی نو به خط‌های دیگر 

فارسی به خط عبری :

کهن‌ترین نوشتهٔ به‌دست‌امده از زبان فارسی نو به خط عبری کتابت شده‌است. نمونه‌های بسیار کهن دیگری هم از نوشته‌های متعلق به یهودیان فارسی زبان به دست آمده‌است که دارای مختصات گویشی خاص خود است. برای نمونه چند خط سندی که احتمالاً متعلق به قرن پنجم هجری‌است ذکر می‌شود. ابتدا صورت مکتوب آن با تغییر الفبا از عبری به فارسی و سپس صورت استاندارد فارسی امروزی آن ذکر می‌شود:

اگرت پُرسد کو از چی بی‌شناسی کو نبی‌ای بود

عالم را ونبی پَ چی کار ابایست تو

پسوه دِه کو نبی بود عالم را چی عالم

را از نبی نی بزیرد …

به فارسی کلاسیک:

اگرت پرسد که از چه بشناسی که نبی‌ای بُوَد

عالم را و نبی به چه کار بایست [= برای چه کاری لازم است] تو

پاسخ ده که نبی بُود عالم را [= نبی برای عالم بود] چه [= به این دلیل که]

عالم را از نبی نه گزیرست. [عالم را از نبی گزیری نیست]

و دیگر موارد

 

خوشنویسی : 

خط فارسی به شیوه‌های گوناگونی نگاشته می‌شود که برخی با سایر کشورهای اسلامی مشترک و برخی برخاسته از ذوق هنری خود ایرانیان است که از مشهورترین آنها می‌توان به خط تعلیق، خط نستعلیق و خط شکسته‌نستعلیق اشاره کرد. خط نستعلیق افزون بر ایران در سایر کشورها هم طرفدارانی دارد و به‌دلیل ظرافت و زیبایی به «عروس خطوط اسلامی» شهرت پیدا کرده‌است.

در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از : محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع. که وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام می‌باشد. همچنین او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که به اصول دوازده‌گانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن.

 

گردآوری : مجید علی آتشی

www.tarikhema.ir

منابع :

•همایون فرخ، رکن الدین، سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان، تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۴.

•خانلری، پرویز. تاریخ زبان فارسی (جلد ۱ از ۳). چاپ هفتم. فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۲.

متن عاشقانه


..شايد سالها بعد… … در گذر جاده ها … …بي تفاوت از کنار هم بگذريم … …و … …بگوييم … …چقد شبيه خاطراتم بود… ..شايد

سالها بعد… … در گذر جاده ها … …بي تفاوت از کنار هم بگذريم … …و … …بگوييم … …چقد شبيه خاطراتم بود… … اين غريبه

…. … اين غريبه ….