راه (اسماعیل وفا)


می سپارم ره سوی تو با خشم و کين/چو شهابی سرخ و سوزان

تا چو خورشيدی نور تو گردد آذين/به شب تاريک انسان

چون ناقوسی خشماگين/در قعر توفانها

میغری ای آزادی/ در خون انسانها

مرثیه ( احمدشاملو)


 برای نوروزعلی غنچه 

راه

در سکوت ِ خشم

به جلو خزید

و در قلب ِ هر رهگذر

غنچهی پژمردهیی شکفت: 

«ـ برادرهای یک بطن!

یک آفتاب ِدیگر را

پیش از طلوع ِ روز ِ بزرگاش

خاموش

کردهاند!» 

و لالای مادران

بر گاهوارههای جنبان ِ افسانه

پَرپَر شد: 

«ـ ده سال شکفت و

باغاش باز

غنچه بود 

پایش را

چون نهالی

در باغهای آهن ِ یک کُند

کاشتند. 

مانند ِ دانهیی

به زندان ِ گُلخانهیی

قلب ِ سُرخ ِ ستارهییاش را

محبوس داشتند.  

و از غنچهی او خورشیدی شکفت

تا

طلوع نکرده

بخُسبد

چرا که ستارهی بنفشی طالع میشد

از خورشید ِ هزاران هزار غنچه چُنُو.

و سرود ِ مادران را شنید

که بر گهوارههای جنبان

دعا میخوانند

و کودکان را بیدار میکنند

تا به ستارهیی که طالع میشود

و مزرعهی بردهگان را روشن میکند

سلام

بگویند.

و دعا و درود را شنید

از مادران و از شیرخوارهگان;

و ناشکفته

در جامهی غنچهی خود

غروب کرد 

تا خون ِ آفتابهای قلب ِ دهسالهاش

ستارهی ارغوانی را

پُرنورتر کند.» 

وقتی که نخستین باران ِ پاییز

عطش ِ زمین ِ خاکستر را نوشید

و پنجرهی بزرگ ِ آفتاب ِارغوانی

به مزرعهی بردهگان گشود

تا آفتابگردانهای پیشرس بهپاخیزند، 

برادرهای همتصویر!

برای یک آفتاب ِ دیگر

پیش از طلوع ِ روز ِ بزرگاش

گریستیم.

 

خون بازی(داریوش اقبالی)


آخرین سنگر سکوته        حق ما گرفتنی نیست 

آسمون شم بگیرید     این پرنه مردنی نیست 

آخرین سنگر سکوته        خیلی حرفا گفتنی نیست 

ای برادرای خونی     این برادری تنی نیست 

موج دستهای من و تو     دست دریا رو گرفته 

عکس تو با سرمه خون    چشم دنیا رو گرفته 

ما که از آوار و ترکش    همه رو به جون خریدیم 

تو بگو همسنگر من     ما تقاص کی رو میدیم 

آخرین سنگر سکوته        حق ما گرفتنی نیست 

آسمون شم بگیرین         این پرنده مردنی نیست 

آخرین سنگر سکوته        خیلی حرفا گفتنی نیست 

ای برادرهای خونی     این برادری تنی نیست

تنگه بلاغی(تاریخی)


تنگه بلاغیدر جنوب غربی جلگه پاسارگاد تنگهٔ دراز و گودی است به نام تنگهٔ بلاغی که محل رفت و آمد چارپایان و دام‌های طوایف باصری، کرد شولی، فارسی، عبدالیوسفی و عرب می‌باشد .چون این تنگه کوتاهترین راه بین قادر آباد و سیوند است، ایالات نامبرده هنگام کوچ به ییلاق و همچنین برگشت به قشلاق از این راه می‌گذرند. درازای تنگه حدود ۱۲ کیلومتر و عرض آن ۲۰۰ تا ۵۰۰ متر می‌باشد ولی این پهنا قابل عبور نیست زیرا رودخانه پلوار و درختان انبوه و جنگلی اطراف رود عبور را مشکل کرده و تنها از کمر کوه که دارای راه باریکی است می‌توان گذشت .گذرگاه تنگه پس از گذشتن از پوزه‌های سنگ بر، تیرانداز ٬پوزه سرخ به دشت گسترده‌ای به نام دشت بلاغی می‌رسد. در آغاز تنگه در دامنه کوه راه باریکی به پهنای ۵/۱ متر و به درازای حدود ۲۰۰متر در سنگ کوه تراشیده شده که جالب و حائز اهمیت است و آثار آن می‌رساند که مربوط به دورانهای خیلی دور می‌باشد .برحسب نیاز به رفت و آمد بسیار، دیوار گذرگاه سنگی را از بالا تراش داده ودر بعضی جاها از یک متر تا ده متر پهنا داده‌اند . در وسط تنگه پایه‌های پلی دیده می‌شود که برای گذشتن از این سوی آب به سوی دیگر در قدیم الایام ساخته بودند. تنگهٔ بلاغی به موازات تنگهٔ سعادت آباد قرارگرفته ولی همانقدر که تنگهٔ سعادت آباد خشک می‌باشد این تنگه با صفا و پر درخت است و بدون شک در دوران شاهنشاهی هخامنشی و قرنها پس از آن راه مواصلاتی تخت جمشید و نقش رستم و استخربهپاسارگاد از همین طریق بوده و از این شهر به سوی هگمتانه می‌رفتند. از سیوند تا پاسارگاد از راه تنگهٔ بلاغی [[کمتر از ۳۰ کیلومتر راه است .در حالیکه از راه فعلی و سعادت آباد حدود ۵۰ کیلومتر فاصله‌است .

تاریخچه :

تنگهٔ بُلاغی (بلاغ به معنی چشمه در زبان ترکی) تنگه ایست نزدیک روستایی باستانی (در پی اکتشافات اخیر احتمالاً شهری بزرگ) در استان فارس ایران، بین پاسارگاد و تخت جمشید و در نزذیکی مرکز شهرستان پاسارگاد سعادت شهر قرار دارد و به باور باستان شناسان زمانی در مسیر راه شاهی یا جادهٔ سلطنتی و از شواهد راه سازی دوران پادشاهی هخامنشیان است. این شاهراه نخستین جاده بین‌المللی شناخته شده جهان است. راه شاهی، شاهراه و مسیری زیارتی و کاروان رو بوده که پاسارگاد را به تخت جمشید و شوش و دیگر مناطق شاهنشاهی ایران پیوند می‌داده‌است که به نوبه خود جدا از سایر آثار و کشفیات دیگر، یک اثر باستانی مهم بشمار می‌آید.
جاده‌ای که به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی ساخت آن از سارد (پایتخت لیدی) آغاز شد و پس از اینکه پاسارگاد را به تخت جمشید پایتخت هخامنشیان متصل کرد، به شوش کشیده شد و از همان زمان به نام راه شاهی معروف شد. داریوش شاه بارها و بارها برای اداره امور کشوری و برگزاری جشن‌های بهاره در تخت جمشید با گردونه (ارابه) ویژه خود از این جاده گذر کرد.
این جاده که سده‌هاست در زیر خروارها خاک مدفون شده از خاطره‌ها، از پیروزی‌ها، از عبور پر از جلال و شکوه داریوش و خشایارشا و اردشیر و دیگر شاهان هخامنشی در طول ۲۲۰ سال سلطنت، از جشن‌ها و … ناگهان از سایه وحشت‌انگیز جنگ، از تعقیب داریوش سوم به وسیله اسکندر مقدونی که از همین راه داریوش می‌گریزد و پس از سه روز «بسوس» (قاتل داریوش) باز از همین راه سر داریوش سوم هخامنشی را می‌آورد و بر دامن اسکندر می‌افکند و پس از آن آتش و خون.
آرامشی ۲۵۰ ساله بر این سرزمین حاکم بود دستخوش طوفان حوادث شده و همه چیز برباد می‌رود. مجموعه کاخ‌های ساخته شده بر روی صفه تخت جمشید به‌وسیله اسکندر به آتش کشیده می‌شود و اسکندر و سربازانش باز از همین راه به طرف شوش حرکت کرده و آنجا را نیز ویران می‌کنند.
از این مکان باستانی اطلاعات زیادی در دسترس نبود، تنها در سال ۲۰۰۵ در پی اکتشافات گروههای باستان‌شناسی از ایران، آلمان، استرالیا، ایتالیا، فرانسه، ژاپن، لهستان و هلند اطلاعات قابل توجهی بدست آمد.

داده‌های جدید :
برپایه داده‌های جدید تنگهٔ بلاغی تنها یک گذرگاه کوهستانی نبوده، و در دوره‌های گوناگون از رونق بسیاری برخوردار بوده‌است. تاکنون ۱۲۹ کارگاه باستان‌شناسی در این تنگه یافت شده‌است و قدیمیترین آثار کشف شده تا به کنون، متعلق به ۷۵۰۰ سال پیش است. در این محل آثاری از دوره‌های پارینه‌سنگی، نوسنگی، ایلامی (۲۷۰۰-۶۴۵ پیش از میلاد)، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان و اوایل دورهٔ اسلامی بدست آمده. واقع شدن تنگهٔ بلاغی در بین مجموعه تخت جمشید و پاسارگاد و شهر ساسانی استخر، حدس باستان شناسان را در مورد عبور راه ارتباطی از این منطقه تقویت کرده‌است.
باستان‌شناسان ایرانی و آلمانی با کشف کوره‌های سفال‌گری در پشت سد سیوند در تنگهٔ بلاغی شواهدی از صنعت گسترده سفال‌گری را در این منطقه به دست آوردند. تنها در یکی از محوطه‌ها دو کارگاه سفالگری کشف شده‌است. این کوره‌ها دایره‌ای شکل و به صورت سنگ‌چین هستند.
گروه باستان‌شناسی ایرانی-هلندی در ماه آوریل ۲۰۰۵، حدود ۱۵۰۰۰ تکه سفال در یکی از کارگاههای باستان‌شناسی پیدا کردند که متعلق به دوران شاهنشاهی ساسانیان و اوایل دورهٔ اسلامی هستند. این تکه‌های سفال بیشتر برنگ کرم هستند.
به گزارش سرپرست گروه باستان‌شناسی لهستانی به تاریخ ۸ می‌۲۰۰۵، در پی کشف تکه‌هایی از لوله به قطر حدوداً ۳۰ سانتی متر و به رنگ خاکستری مربوط به دوران شاهنشاهی هخامنشیان، نظر باستان شناسان مبنی بر اینکه این منطقه تنها شامل یک روستای کوچک بوده‌است، تغییر کرده و اکنون باور بر این است که این منطقه شامل یک شهر باستانی بزرگ است. به نظر باستان شناسان این لوله‌ها ممکن است برای انتقال فاضلاب یا آب مصرف می‌شده‌اند.
توسط این گروه یک زیر خاکی نیز متعلق به دوران شاهنشاهی هخامنشیان در محل پیدا شده‌است. این بزرگ‌ترین کوزه‌ای است که تا به حال در ایران یافت شده‌است. ارتفاع کوزه ۱۴۰ سانتی متر، قطر آن ۱۲۳ سانتیمتر و وزن آن ۱۲۰ کیلوگرم است.
اسکلت کامل یک انسان نیز از زیر خاک بیرون آمده، که متعلق به دوران شاهنشاهی ساسانیان است (۲۲۶-۶۵۱ میلادی). اسکلت متعلق به یک مرد بزرگ سال بوده، که در حالت چمباتمه پیدا شده‌است.
تیم مشترک باستان شناسان ایران و ژاپن با کاوش‌های نجات‌بخشی در غارهای باستانی منطقه تنگه بلاغی ابزارهای سنگی کشف کردند. کاوش در دو غار این منطقه به یافتن شمار زیادی ابزار سنگی گوناگون و از جنس «چرت» و سنگ چخماق انجامید.
«بابک کیال»، سرپرست مجموعه باستانی پاسارگاد در مورد محوطه‌های باستانی شناسایی شده گفت: «در این بررسی‌های باستانی آثاری شامل تپه‌های پیش از میلاد، کوره‌های ذوب فلز، غار و سکونتگاه‌های پیش از میلاد، دو گورستان دسته‌جمعی مربوط به دوران اشکانی و آثار دیگر به دست آمده‌است.»
آثار کشف شده 
•مهر سنگی قهوه‌ای رنگ ۵۵۰۰ ساله با نقوش افقی به اندازه ۵ تومانی
•خمره ذخیره آذوقه(کوزهٔ سفالی ۱۲۰ کیلویی)
•بیش از ۷ کیلومتر مرز سنگی مربوط به دوران اشکانی
•دو اسکلت دفن شده به همراه اشیاء در گور
•کارگاه شراب سازی
•کارگاه سفال سازی ۷۵۰۰ ساله
•محوطه باستانی ۷۰۰۰ ساله
•یک روستای هخامنشی با دیوارهای دفاعی و لوله‌های سفالی دفع فاضلاب
•گورستان ۶۰۰۰ ساله
•یک گورستان کلان سنگی ساسانی
•بقایای دوران ایلامی
•حوض ساخته شده از لاشه سنگ با اندود گچ

گردآوری : م . ع . آ

www.tarikhema.ir

شرح تصویر : تنگه بلاغی

 

راه شاهی(تاریخی)


راه شاهی به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی ساخته شد. این شاهراه تخت جمشید را به پاسارگاد، شوش و دیگر شهرهای شاهنشاهی متصل می‌کرده و بنابر کشفیات جدید احتمالاً از تنگهٔ بلاغی که در فاصلهٔ میان تخت جمشید و پاسارگاد قرار دارد، عبور می‌کرده. راه شاهی نخستین شاهراه شناخته شدهٔ ایران و نخستین شاهراه بین‌المللی جهان است.

در خوزستان این راه از شوش، شوشتر و رامهرمز عبور می‌کرده‌است.

در پانصد سال پیش از میلاد مسیح، داریوش اول در ایران آغاز به ساخت یک سلسله جاده‌های پهن و عریض نمود که یکی از آن‌ها راه سلطنتی نام داشت و در زمان خود جزء بهترین شاهراه‌ها محسوب می‌شد. راهی که بعدها توسط امپراتوری رم نیز همچنان مورد استفاده قرار گرفت. کیفیت این راه چنان بالا بود که پیک‌های نامه رسان می‌توانستند مسافتی معادل ۲۶۹۹ کیلومتر را تنها در مدت هفت روز بپیمایند. همچنین دراین راه چاپارخانه ها زیادی برای تعویض اسبهای نامه رسانهابود.سربازان نیز در بیشتر جاهای این راه برای برقرای امنیت وجود داشتند.

گردآوری : م . ع . آ

www.tarikhema.ir

شرح تصویر : راه شاهی

 

استخرشهر(تاریخی)


استخر (شهر)
_____________

اِستَخر نام شهری باستانی است واقع در استان فارس ایران. املای تاریخی آن اصطخر است.
استخر از بزرگ‌ترین شهرهای دوران خود بوده و به گفته تاریخ نویسان چهار دروازه داشته که امروزه یکی از آنها در سر پیچ دوراهی مرودشت ارسنجان قرار دارد و دیگری در جنوب شهر مرودشت قرار داشته‌است.
در هفت کیلومتری ویرانه‌های تخت جمشید، ویرانه‌های شهر استخر معروف به «تخت طاووس» قرار دارد. آثار بجامانده از این شهر شامل دروازه سنگی، ستون‌ها و دیواره‌های سنگی است که به روزگار هخامنشی تعلق دارد. در این شهر، بازمانده سازه‌های اسلامی، ساسانی و اشکانی و ظروف و آثار سده‌های آغازین هجری در آن کشف شده‌است. آب شهر استخر از رود سیوند تامین می‌شده‌است. شهر استخر ۵ سال پیش از میلاد و ۱۰ سال پس از آن قدمت دارد و شاهد تاجگذاری‌ها و جشن‌ها و شکوه بسیاری بوده و صدها هزار نفر ساکن داشته‌است.
این شهر تا پایان پادشاهی ساسانیان از آبادترین و با شکوه‌ترین شهرهای ایران باستان بود، اما توسط اسکندر ویران گشت و بعد از آن توسط اعراب تسخیر گردید و به دلیل خیزش‌های پیاپی مردم (از سال ۲۳ تا سال ۲۹ هجری) بارها فتح شد و مردم آن قتل عام شدند و پس از آن تنها ویرانه‌ای از آن برجای ماند.
ساخته و رونق گرفتن شیراز هم باعث کوچ مردم و ویرانی شهر شد.

اولین بار استخر در زمان عمربن خطاب توسط عثمان بن ابی العاص تسخیر شد و اموال و زمین‌های مردم به غنیمت گرفته شد و هم چنین برای آخرین بار در سال ۲۹ هجری عبدالله عامر گماشته عثمان پس از تسخیر شهر گور بسوی استخر شتافت تا خیزش چند باره مردم استخر را سرکوب نماید ولی با مقاومت سخت و گسترده آنان روبرو شد، اما سرانجام مردم را کشتار نمود و شهر را دوباره تسخیر کرد.

گردآوری : م . ع . آ

www.tarikhema.ir

منبع :
تاریخ طبری جلد پنجم فتح استخر و حوادث مهم سال بیست و نهم

شرح تصویر : شهر باستانی استخر

 

قرار بود(همای)


قرار بود به دلها کمی قرار بیاید

قرار بود که اسباب پای کار بیاید

قرار بود نرنجد دلی ز گفتن حرفی

قرار بود سـر عـقـل روزگار بیاید

قرار بود سری بی گنـه به دار نبـاشد

قرار بود ، فـقـط تا به پـای دار بیـاید

قرار بود خـدا بـاشـد و محبت مردم

قرار بود وطن هم در این شمار بیاید

برای آنکه بدانیم بهار چه زیباست

قرار بود که بـعـد از خـزان بـهـار بیاید

قرار بود که کیوان  ما به مدرسه ی عشق

به پـای خـویـش و از روی اختیار بیاید

 

پرواز بر بام ملل(بروجردی)


اى مردم غيور و با وجدان كه روح الهى را در وجودتان احساس مى‏كنيد!

در اين مقطع حسّاس كه دنياى بشريّت پر از بيماريهاى ناشناخته و لاعلاج است و مورد بى‏مهرى طبيعت قرار گرفته و در نقاط مختلف به تازيانه بلايا و سوانح مبتلا گشته، بيائيد و چاره كار كنيد و از تنها قادرى كه گيتى را به مديريّت نيكو دارد، طلب عذر بر گناهان كنيم و معاصى جمع شده و كوه گشته را با اشك ديده و رقّت قلب، فانى سازيم كه حيات آدمى، با زلزله، سيل، قحطى، خشكسالى، بيمارى و جنگ، به مخاطره افتاده و تمامى لذّتها و زيبائى‏ها با تندبادى از سرنوشت به نابودى مى‏رود.

پس علاج واقعه قبل از وقوع كنيد و خداى بزرگ را با ترحّم بر زيردستان و كمك به ضعيفان و دستگيري از افتادگان، راضى نموده تا هرچه زودتر بساطِ طغيانِ ايّام جمع شده و بنى‏آدم در آسودگى و استراحت به‏سر برَد.

بيائيد و با شكرگزارى عملى، آفريدگار مهربان را يار خود سازيم و رفع تهديدهاى آينده نمائيم.

ملاحظه كنيد كه در چند سال اخير، بيماريهاى دامىِ بدون درمان، مانند جنون گاوى و تب برفكى، چگونه ميليونها رأس دام را از ميدان تغذيه انسان خارج كرد و مجبور ساخت تا گلّه‏داران با دستهاى خود، آنها را در دل زمين، دفن سازند و سفره‏هاى بسيارى را بدون گوشت نمايند.

آيا نسيم گرسنگى به مشامتان نمى‏رسد؟

آيا سوراخ شدن لايه اُزُن، آمار سرطان پوست را سرسام‏آور نكرده؟

آيا پديده گرمایش زمین، نظم قطب شمال و جنوب را برهم نزده و طغيان به آبها نداده و سواحل بسيار را به زير آب نبرده؟

آيا سرطان براى عموم مبتلايان و در تمامى اقسامش مهار نشدنى نمى‏باشد؟

آيا ايدز، روز به روز بر قربانيان خود نمى‏افزايد؟

آيا جنگها و ماجراجوئي‌ها، آرامش و امنيت جهاني را ضايع نكرده؟

آيا ترور و خشونت و انتحار، جان بي‌گناهان را در معرض نابودي قرار نداده؟

آيا ناكارآمدي نقشه‌ها و برنامه‌ريزهاي نخبگان بين‌المللي، در دفع خطرات امنيتي، انساني و طبيعي، و ناكامي در برقراري صلح جهاني اثبات نشده است؟

آيا اينها نتيجه‌ي سركشى انسان در برابر پروردگاري نيست كه امر به عدالت و توصيه به وجدان و سفارش به مساوات نموده؟

شما كه داراى عقول فرامحيطى هستيد و نهانى بيدار داريد و روحى پاك را حمايل كرده‏ايد، آيا نبايد به فكر اين نگرانى‏ها باشيد! 

تمام اين خطرات را خدايتان مى‏تواند مرتفع سازد، چرا چنين قدرتى را از دست مى‏دهيد؟

چه چيزى را جايگزين دوستى با خداى عزيز مى‏سازيد؟

اى صاحبان كليسا، عشق جاودانه خدا را به دلهاى مخلوق بنشانيد.

اى روحانيان، از حكومت و سياست فاصله بگيريد و از كرامت و بخشندگى خداى آسمان و زمين بگوئيد و عمل را با ادعا بياميزيد تا مردم هرچه بيشتر به او نزديك شوند و از توطئه‏هاى اهريمنانِ پيدا و ناپيدا مصونيّت يابند.

اي حكام، حكومت، پايان ترقي نبوده، بلكه آغاز راهيست بي‌پايان كه دستگيري از تك‌تك نفوس رعيت، پلكان سر به فلك كشيده‌ي آن است.

اى صاحبان قدرت و مُكنت، به آمارهاى سازمانهاى جهانى بينديشيد كه در هر ثانيه گرسنه‏اى در جهان ما مى‏ميرد و بيمارى به خاطر عدم دسترسى به دارو جان مى‏دهد، خانواده‏اى با كثرت وامهاى غير قابل پرداخت، متلاشى مى‏شود و سرگشته‏ي حيرانى، دست به خودكشي مى‏زند.

بيائيد نعمت‏هاى خداداده را با تقسيم كردن آنها با طبقات پائين جامعه بيمه كنيد كه سپاسگزارى، تداوم‏بخش عيش و نوش است، و ملاك ناسپاسى عدم درك فريادهاى محرومينِ فرهنگي و اقتصادي مى‏باشد

 

دیوانه(جملات عاشقانه)


دیوانه نمی‌گوید دوستت دارم

دیوانه می‌رود

تمام دوست داشتن‌ها را به هر جان کندنی که شده ،

از هر دری جمع می‌کند

و می‌زند زیر بغلش و می‌ریزد به پای کسی که

هیچوقت قرار نیست بفهمد دوستش دارد … !!!